جنگ و صلح
در آغاز بايد ياد آور شوم كه هدف من از نوشتن دو واژه جنگ و صلح و توجه به اين موضوع، حساس بودن اوضاع متشنج و درهم وبرهم فعلي افغانستان و جهان و همچنين نيا زمردم بر ضرورت صلح در جهان و بخصوص در افغانستان مي باشد. بنا براين قبل از اينكه وارد بحث شوم، اولتر از همه اين مطلب را روشن سازيم كه جنگ چيست؟ عوامل بروز و بوجود آمدن جنگ چه مي باشد؟ علل و عوامل نزاع ميان دو شخص و يا بين اعضاي يك خا نوا ده و بالاخره نزاع ميان افراد اجتماع در يك كشور و جنگ بين كشورها چه مي باشد؟ وعاملين جنگها چه كساني اند؟ آيا ميتوان ازتشديد اين جنگها جلوگيري بعمل آورد؟ موجوديت صلح و آرامش در حيات روزمره ما چه تاثير دارد؟ آيا تبليغ از صلح، براي مردم كشورهاي مختلف جهان نتايج مثبت ببار خواهد آورد؟ و صلح واقعي رادرجهان برقرار خواهد ساخت؟ بناء براي روشن شدن اين مطلب مي پردازم به بيان واژه جنگ:
جنگ از نقطه نظر لغوي به معناي نبرد، پيكار، رزم وزد و خورد بين انسانها و سپاهيان كشورهاست. و يا به بيان ديگر جنگ به كار گرفتن قدرت( زور) يك انسان و يا زمامدار يك كشور است براي بدست آوردن چيزيست كه آنرا مي خواهند. در اين جا لازم است تا براي شناخت علل و عوامل جنگ نظر كوتاهي به طرز زندگي انسانهاي نخستين بيا ندا زيم.
چون خداوند، بشر، حيوان و تمام موجودات روي زمين را خلق نموده تا انسانها بتوانند از ين منابع بسود ادامه حيات خويش استفاده كنند بدين لحاظ بشر و حيوان از همان آوان پيدايش، زور را وسيله ي براي بر آورده ساختن خواسته هاي خود قراردادند به بيان ديگر انسانها نيز براي تامين احتياجات روز مره زندگي خويش از تعرض، حمله و زور استفاده مي نمودند بعدها به اين فكر افتادند تا عوض اينكه منفردانه عمل كنند كه بعضا باعث از بين رفتن شان مي گرديد بايد با همديگر متحد شده و بصورت جمعي وگروپي ( قبيلوي) براي برآورده نمودن خواسته هاي خود ميارزه و مجادله نمايند تا باشد از خطر حيوانات وحشي و درنده مصئون بمانند.
در واقع جنگ و ستيز بشر براي اولين بار با طبيعت آغازشد. ضمنا رشد زندگي قبيلوي بشر باعث آن شد تا انسان ها بتوانند بطور جمعي به منابع بيشتر و مفيد تر براي پيشبرد حيات شان دست يا بند. به همين ترتيب انكشاف قبيله ها نيز سبب آنشد تا جنگ و نزاع هاي شديد تر براي كسب و دريافت منافع بيشتر بين قبيله ها رخ دهد و اين نبردها آنقدر گسترش يافت كه افراد و قبيله هاي كوچكتر و ضعيف تر توسط افراد و يا قبيله ي بزرگتر و قوي تر يا از بين رفته و نابود شدند و يا تسليم گروها و قبيله ي قويتر گرديدند كه درنتبجه نزاعها و كشمكش ها بين قبيله ها قسما خاتمه يافت. بناء فكر و انديشه ي تسليم شدن افراد و يا قبيله هاي ضعيف تر كه بخاطر زنده ماندن شان بوجود آمده بود، يعني فكر تسليم شدن و يا دست كشيدن از جنگ و يا كنار آمدن با يكديگر در حقيقت امر سبب شد تا بشر از يك طرف آزادي هاي فردي و شخصي و انساني خو درا از دست بدهند و به برده تبديل شده يعني نوع سيستم برده گي ابتدايي را تقويت نموده ورا يج ساخت. اينجاست كه براي اولين بار مفهوم كلمه صلح و همزيستي در زندگي بشر اهميت زياد پيدا كرد، لذا براي ما لازم تا طور مختصر به تشريح كلمه صلح بپردازيم.
صلح:
به مفهوم آشتي، سازش و همزيستي بشر در كنار همديگر بوده و در اصطلاح سياست ، دست كشيدن از جنگ با عقد قرارداد و از نگاه فقه، دعواي را با قرار و پيمان بين خود حل و فصل كردن مي باشد.
ضمنا بايد ياد آور شويم: همانطوري كه ابتداي زندگي بشر با گذشت زمان به زندگي قبيلوي تغيير شكل نمود بعدا منجر به سيستم برده داري گرديد به همان ترتيب انسانها با داشتن مغز متفكر و كاملتر نبست بسا ير موجودات هميشه در جستجوي راههاي بهتر و علمي تر با وسايل پيشرفته تر نسبت بگذشته شان با عث وجود مليت ها و بعد به شكل ملت ها، جامعه و اجتماعات بشري توام با اختراعات و اكتشافات با ايجاد حكومات و دولت ها و تشكيل دسته ها و گروههايي جنگي بنام اردو و يا قشون بخاطر دفاع و حفظ امنيت و آسايش مردم و جامعه مبادرت ورزيدند. و همچنين قوانيني را بخاطر برآورده ساختن اهداف بوجود آوردند ولي با وجود آن هم صلح پايدار نماند و جنگ ها همچنان ادامه پيدا كرد. بنا براين نه تنها جنگها از بين نرفت و صلح تامين نشد بلكه با تشكيل دولت و تعيين مرز بين كشورها جنگ هاي منظم تري داخلي و جنگ هاي بين المللي با افزار و وسايل حر بي و جنگي پيشرفته تر و وسيعتر به وقوع پيوست. كه ما در اينجا بطور مختصر از وقوع بعضي از جنگها يا دآوري مي نماييم.
الف: جنگ سولفرينو Solferino : اين جنگ از بزرگترين جنگ اروپا در قرن 19 بشمار مي رود اين جنگ بين قواي نا پليون سوم و ويكتوريا مانويل پادشاه ايتاليا از يكسو و فرانسوا ژوزف پادشاه اتريش از سوي ديگر در1959 صورت گرفت.
علل جنگ سولفوري نو:
عدم استقلال ايتاليا و تهديد هاي كشور اتريش با ايتاليا كه با عث به خطر انداختن امپراطور فرانسه مي شد، اگرچه روسيه بي طرفي خو درا اعلان كرد وبا اتريش قطع رابطه نمود وناپليون با روسيه خواستند تا براي حل و فصل قضاياي ايتاليا كنگره ي تشكيل دهند ولي اتريش قبول نكرد، ضمنا انگليس نيز از نفوذ فرانسه در ايتاليا به وحشت افتاد بود با اطريش محرمانه داخل مذاكره شد. اما ناپلئون با حمايت از ايتاليا در29 او ريل همان سال قشون اتريش از يكسو قشون فرانسه از سوي وارد سا رد شدند و اين جنگ تفربيا دو ماه طول كشيد كه در طي آن دو جنگ ماژنتا و سولفرينو اتفاق افتاد. در جنگ ماژنتا از لشكر فرانسه از 47000 فرانسوي 4500 نفر وازلشكر اتريش از58000 اتريشي 10000 نفر كشته شدند.
فرمان دهي قواي اتريش را جنرال بندك و فرمان دهي قواي فرانسوي را جنرال نيل به عهده داشت. و همين جنگ، در كوه كوچك سولفوري نو رخداد كه در اين جنگ نا پليون شخصا در جنگ شركت كرد و سرانجام قواي اتريش شكست خورد و از جنگ دست كشيد. در جنگ سولفرينو 260 هزار سرباز و800 توپ بكاربرده شد. در اين جنگ از قواي فرانسه وسارد جمعا 17500 نفر و از قواي اتريشي 22000 نفر كشته و مجروح شدند.
جنگهاي زيادي در تاريخ روي داده است كه ما صرفا مي توانيم شمار چندي از اين جنگها را نام ببريم زيرا اين نوشته گنجايش تشريح همه جنگها را ندارد.
جنگ هاي سي ساله در 1618- 1648
جنگهاي صليبي در سال 1095 رخداد( جهاد) croisé .
جنگ اول جهاني كه 1914- 1918
جنگ دوم جهاني 1939- 1945
جنگ فرانسه در1789
جنگ اول افغان و انگليس و جنگ دوم افغان و انگليس و جنگ سوم افغان و انگليس بين سالهاي 1217 تا1297 هجري شمسي وبا لاخره جنگ سه ده اخير وطن ما افغانستان ازجمله جنگهاي بشمار ميرود كه نه تنها خرابي هاي زيادي را ببار آورد بلكه افراد و اشخاص روشنفكر و دانشمند را نيز نيست و نابود كرد كه جبران آن خيلي دشوار است. بالاخره جنگ چه در وطن ما و چه در ساير كشورها با عث ويراني تمام هستي مادي و معنوي و همچنين موجب از بين رفتن زيربناي اقتصادي جامه ميگردد لذا بعد از پايان جنگ جهاني سران كشورهاي جهان گر دهم جمع شدند تا بخاطر برقراري صلح و امنيت جهاني تصميم اتخاذ نمايند تا باشد كه ملل رنج كشيده و مصيبت ديده از وقوع جنگ هاي ديگر خانمان سوز درامان بمانند. بنا ء نمايندگان 50 كشور در ژوئن 1945 در سانفرانسيسكو اساس و پايه يك سازمان بين المللي را روي همكاري هاي اقتصادي اجتماعي و فرهنگي بخاطر حل و فصل مشكلات و دشواري هاي كه ايالات متحده امريكا، اتحاد شوروي، بريتانياي كبير و چين از پايه گزاران اصلي سازمان ملل متحد بشمار مي روند و در26 ژوئن، پنجاه كشور، منشور ملل متحد را امضاء كردند و تا كنون بيش تراز176 كشور عضويت آنرا حاصل نموده اند.
هر كشور يكه عضويت اين سازمان را بدست مي آورد بايد مواد منشور را قبول كند. 1- انجام كليه تعهدات مربوط سازمان. 2- حل كليه اختلافات با ساير ملل با وسايل صلح آميز. 3- خودداري از تهديدات يا به كار بردن زور در رابطه با ملل ديگر. 4- همكاري در تشكيل پوليس بين المللي بخاطر جلوگيري از جنگ. 5- كمك ندا دن به هريك از كشورهاي متجاوز. 6- همكاري در حل مشكلات اقتصادي و اجتماعي، فرهنگي و ديگر معضلات بشري.
درحاليكه شصت و دو سال از وجود سازمان ملل سپري شده است با آنهم اين سازمان در جلوگيري از جنگهاي كه رخ داده است موفقيت چنداني نداشته است. منشور اين سازمان صرف روي كاغذ باقيمانده است زيرا مصارف مالي اين سازمان از طرف كشورهاي پرداخته ميشود كه همين كشورهاي پرقدرت يگانه عامل وقوع جنگ ها و بسط و گسترش آن مي باشند ولي با وجود آنهم در ساير زمينه هاي اجتماعي و فرهنگي مساعدت و كمك هاي زيادي انجام داده است. نا گفته نبايد گذاشت كه با بسط و گسترش جنگ در دهه شصت در شرق ميانه كه بين اعراب و اسراييل در1967 به وقوع پيوست موجب شد تا سران چهارده كشور عربي اقدام به تشكيل سازمان كنفرانس كشور اسلامي بپردازند به همين منظور در سال 1348 برابر به 1969 ميلادي اولين كنفرانس سران كشورهاي اسلامي در شهر رباط يا ي تخت مراكش داير گرديد.
منشور اين سازمان براساس حقوق سياسي اسلامي شكل گرفت و هدف آ ن همبستگي كشورهاي اسلامي و تفاهم و همكاري بين كشورهاي اسلامي در زمينه هاي اقتصادي اجتماعي، فرهنگي و علمي مي باشد. منشور سازمان كنفرانس كشورهاي اسلامي طي چهارده ماده( 14) ماده ترتيب شده است.
خلاصه:
اگر به دقت مطالب را بررسي كينم متوجه خواهيم شد كه تمام معلمان اخلاق، پيامبران، حقوق دانان و فيلسوفان يك چيز را ميگويند و آن حفظ و حمايت جامعه انساني و رهبري آن بسوي كمال و سعادت بشر است. يعني اجتماع سالم براي زندگي بهتر انسانها و بوجود آوردن فضاي مناسب و مساعد براي پرورش انسان و محو كامل جنگ. زيرا كشورهاي كه در حقيقت امر در حالت جنگ قرارداشته باشند، جنگ يگانه وسيله ي تباهي ونا بو ديي زيربناي اقتصادي و اجتماعي شان مي باشد كه خيلي خطرناك هم مي باشد. لذا تامين صلح و امنيت و محيط امن و آرامش براي انسانهاي جنگ زده و مصيبت ديدهجوامع بشري يك امر ضروري مي باشددر اخير پيام من به خوانندگان عزيز اين است كه تفكر اتحاد و و هماهنگي، ايثار و از خود گذري، بشردوستي و نوع پروري را جاي گزين بدبيني ها نمايند. تا باشد كه باعث محو كامل جنگها گردد. زيرا به گفته يك دانشمند: « سعادت، ترقي و خوشبختي خود را در سعادت و خوشبختي ديگران جستجو كنيد».
نويسنده: آصف انديشه
|
|